شعر زیبا در مورد جوانی

http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/4/14/141761_688.jpg

دانی كه نو بهار جوانی چسان گذشت؟
زود آنچنان گذشت، كه تیر از كمان گذشت
نیمی به راه عشق و جوانی تمام شد
نیم دگر بغفلت و خواب گران شد
صد آفرین به همت مرغی شكسته بال
كز خویشتن شد و، از آشیان گذشت
افسرده‌ای كه تازه گلی را ز دست داد
داند چها به بلبل بی خانمان گذشت
بنگر به شمع عشق، كه در اشك و آه او
پروانه بال و پر زد و، آتش به جان گذشت
بشنو درای قافله سالار زندگی
گوید به خواب بودی واین كاروان گذشت
ظالم اگر به تیغ ستم، خون خلق ریخت
از خون بیگناه، مگر می توان گذشت؟
(مشفق) بهار زندگیت گر صفا نداشت
شكر خدا كه همره باد خزان گذشت

مشفق كاشانی

انشاء کودکانه

کودکي در دفتر مشقش نوشت

دوستي يعني غمي بي انتها

دوستي يعني شکست شيشه اي

در هجوم بي امان سنگها

دوستي يعني که من در دفترم

جاي گل يک سفره خالي کشم

يا به جاي خانه اي با دودکش

خانه اي بي سقف و بي قالي کشم

دوستي زخم عميقي بر تن است

دوستي مو ضوع انشاء من است

خاطره ای جالب از دکتر شریعتی در زندان

خاطره ای جالب از دکتر شریعتی در زندان

http://www.shariati.org/gallery/059.jpg

عطارپور ( مسئول تحقیق درباره احزاب و گروه های مسلمان در ساواک ) گاهی می آمد


در سلول پیش من و با من صحبت می کرد . در طول این مدت نتوانسته بود چیزی از من در بیاورد

یک روز من دیدم رئیس زندان ( زندی پور ) سرزده آمد سلول من . وقتی نان یا چیزی می دادند

همینطوری می دادند و سفره ای نبود ، یکی از دوستان تکه ای نایلون به من داده بود

که من از آن بعنوان سفره استفاده می کردم ، وقتی زندی پور آمد ، سفره افتاده بود ،

من به سرعت آنرا برداشتم و زیر پتو قایم کردم تا مبادا برود گزارش بدهد و این را هم از من بگیرند .

زندی پور آمد و خیلی دوستانه پیش من نشست و سر صحبت را باز کرد و از من پرسید :

دکتر بالاخره نگفتید شما را برای چه گرفته اند ؟

من فهمیدم چی می خواهد . گفتم :

من قبلا گفته ام زندی پور گفت : نه! مامورین که می گویند نگفته ای گفتم :

خوب حالا به شما می گویم با هیجان پرسید که برای چه شما را گرفته اند ؟

گفتم : برای قتل گفت : عجب ، برای قتل گفتم : بله گفت : قتل کی ؟

گفتم : قابیل

گفت : عجب حسابی تعجب کرد که چرا به این سرعت من دارم اعتراف می کنم . پرسید با چی ؟

گفتم : با اسلحه .

گفت : اسلحه ات چه مارکی داشت ؟

گفتم : بیک !

فورا از نزد من رفت . دو روز بعد عطارپور ( عضو ساواک ) مرا خواست .

رفتم دیدم می خندد . به من گفت : کارت به اینجا رسیده که رئیس ما را دست می اندازی ؟

گفتم : چرا ؟ جریان چی بوده ؟

گفت : تیمسار زندی پور آمد پیش ما و گفت :

بی عرضه ها ! شما چرا نتوانستید از دکتر شریعتی اعتراف بگیرید ما گفتیم :

نمی گوید . مساله اش سخنرانی و این حرف هاست تیمسار گفت :

نخیر . من می روم و از او اعتراف می گیرم آمد پیش شما و سپس برگشت پیش ما و گفت :

دیدید گفتم شما بی عرضه هستید !

من رفتم در عرض چند دقیقه دوستانه باهاش تا کردم و از او اعتراف گرفتم .

می گوید من شخصی به نام قابیل را کشته ام و اسلحه ام هم بیک بوده .

حسین زاده برای من تعریف کرد : ما نه جرات کردیم بگوئیم مسخره ات کرده و دستت انداخته

و نه می توانسیم از خنده خودداری کنیم

بزرگداشت استاد دکتر علی شریعتی


http://www.smstak.com/wp-content/uploads/2011/06/smstak-shariati.jpg

چه کسی میگوید که گرانی اینجاست دوره ی ارزانی است...!

چه شرافت ارزان،تن عریان ارزان و دروغ از همه ارزانتر! آبرو قیمت یک تکه نان...!

و چه تخفیف بزرگی خورده است...قیمت هر انسان

قوانیین حاکم بر کشور کره شمالی

قوانین حاکم بر کره‌شمالی تمامی جوانب زندگی مردم را تحت کنترل قرارداده و بر تمامی بخش‌های زندگی‌شان به نوعی تاثیر گذاشته است. تقریبا 50 سال است که مردم کره‌شمالی صبح‌‌ها با نواختن صدای شیپوری که راس ساعت شش به صدا درمی‌آید و از طریق بلندگو در تمام مناطق پخش می‌شود از خواب بیدار می‌شوند. آنها موظف هستند پیش از شروع کار روزانه، در مقابل مجسمه کیم ایل جونگ و پدر او ادای احترام کرده و سر تعظیم فرود آورند. همه مردم کره‌شمالی موظف هستند با لباس‌های رسمی خاص از منزل خارج شوند یا علامت مخصوصی روی لباس داشته باشند تا وزارت اطلاعات و امنیت این کشور از اینکه چه افرادی در حال عبور و مرور هستند، آگاهی کامل داشته باشد؛ البته کار به همین‌جا ختم نمی‌شود و آنها باید پس از رسیدن به محل کار ده دقیقه‌ای را هم باید وقت بگذارند و به سخنرانی‌های مافوق خود گوش دهند و پس از آن  پنج دقیقه علیه دشمنانشان شعار بدهند. پس از انجام تمامی این کارها تازه نوبت آغاز فعالیت روزانه می‌شود و آنها می‌توانند کار خود را شروع کنند.

جالبه برو ادامه مطلب تا شاید قدر مملکتت رو بدونی

ادامه نوشته

شعر


من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم.

 من اون خاکم به زیر پا ولی مغرور مغرورم به تاریکی منم تاریک ولی پر نور پر نورم

اگه گلبرگ بی آبم به شبنم رو نمیارم

اگه تشنه تو خورشیدم به سایه تن نمی کارم

من اون دردم که هر جایی پی مرحم نمی گرده

چه غم دارم اگر دنیا به کام من نمی چرخه

من اون عشقم که با هرکس سر سفره نمی شینه

من اون شوقم که اشکامو به جز محرم نمی بینه

اگه من ساقه ی خشکم به دریا دل نمی بندم

اگه بارون پربارم به صحرا دل نمی بندم

بدون شرح

وآسَشـــــ‌ دُعــآ كــُنيــــد


اِسمِــش پَــــریـآ سـٺ

و یــــِہ سـآلشـــــِہ،

בو مـآهــــِہ بخـآطِــر عُـفونَٺِ شَـבیــב بَسـٺــَریــــِہ

בُڪــٺــُرآ اَزَشـ قطـعِ اُمیــב ڪَــرבטּ،

شُـــمـآ رو بـــــِہ عَـزیــــزٺـــوטּ قَســَґ،

بَـــــرآشـ בُعــآ ڪـــُنیـטּ

اَز طَـرف: Ali Rasouli پـــِבرِ ایـטּ ڪــوچولـو

لطفــــاً بـــــِہ اشتِـرآڪــ بزآریـטּ ٺــآ همـــــِہ وآسَشــ בعــآ ڪــُنَـטּ،

شـآیــَב دعــآے یـــــِہ בلشـڪــَسٺـــــِہ بٺونــــــِہ معجزهڪــُنـــــِہ...........................

بدون شرح

جلیلی جان شاید شما هم نباید ساده زیست باشید...

شاید کم خرج تبلیغات کردید...

http://upload.tehran98.com/img1/yfvhww9rryad0sjdad7p.jpg




عزیز وطن،غریب وطن،بینوا وطن...

بدون شرح

ایتالیا

نیویورک

انگلیس






بدون شرح

یک دیوار متفاوت در نیاوران

بدون شرح

ما رجل سیاسی نمیخواهیم رجل بسیجی میخواهیم
جلیلی دوست دارم تو کرج دیدمت خیلی خاکی هستی،مرد با پراید اومدی نه هواپیما...
http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/6/1/202718_632.jpg

http://www.rajanews.com/Files_Upload/5213.jpg
http://www.irdc.ir/UserUpload/image/jh/haghgoo/13648.jpg