3-نکات مهارتی زندگی پرفسور سید محمود حسابی(استاد گلم)
_ پرفسور حسابی عاشق حافظ بودند،در یک شب یلدا،هنگامی که متوجه می شوند،ایرج،کلامی را به،در غزلی،به اشتباه می خواند،تصمیم می گیرند،تدریس حافظ را، برای او شروع کنند،که دقت و صرف وقت استاد،برای این مهم،بیش از 5سال،به طول می انجامد.
ایرج حسابی می گوید:در مورد آموختن دیوان حافظ،خیلی عاقلانه رفتار کرده،و از این بابت همیشه خوشحالم،زیرا تمام آن چه پدر،درباره ی غزلیات می گفتند،مثل اشاره،مثال، تفسیر و معانی ابیات را،یادداشت می کردم،و به این ترتیب یک گنجینه بی نظیر از خدا پرستی،عشق به ایران و ادبیات آن،فلسفه،عرفان،انسانیت و فداکاری و از همه مهم تر درباره ی اخلاق،گردآوری کردم.
_ ایرج حسابی:پدر دیوان حافظی را،که در خانه داشتیم،تصحیح می کردند غزلیات و ابیات اضافی را،که درطی 700سال به دیوان حافظ،کلمات صحیح را یافته،و جایگزین و اصلاح می کردند.
برای شناخت حافظ یک کلید یا وجه مشترک وجود دارد.یعنی در ابتدای هر غزل،یک مسئله و مشکل اجتماعی را،مطرح می کند.بعد خطرات آن مشکل را می گوید،و راه حل هایش را هم نشان می دهد سپس به انسان راهنمایی لازم را می کند و بعد امید می دهد،و در آخر خداحافظی می کند.
_ پرفسور حسابی همشه با تأسف می گفتند:کتاب های درسی،در طی این 35 سال اخیر به گونه ای نوشته شده اند،که بچه های ایران را،با ادبیات غنی خودشان،بیگانه می کند.
همیشه گله مند بودند که این رفتار،مشابه کاری است،که ما با موسیقی خود،انجام داده ایم.
_ ایرج حسابی:پرد هیچ چیز را دور نمی ریختند،حتی اگر سنجاق ته گردی پیدا می کردند،برای این که زیر دست و پا نرود،و گم هم نشود،آن را بر می داشتند،و به پشت یقه و کت شان فرو می کردند.اگر تعداد سنجاق ها زیاد می شد،آنها را به جا سنجاقی،که خودشان درست کرده بودند،منتقل می کردند.
_ پرفسور حسابی به خاطر عشق زیادی که به مادرشان گوهرشاد داشتند هیچ گاه اسم ایشان را به زبان نمی آوردند و فقط از لفظ خانم استفاده می کردند.
بسم الله الرحمن الرحیم